مليكامليكا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

مليكاي ناز ما

بدون عنوان

به نام خداي هستي بخش ديروز عصر من و مليكا باهم صحبتي كرديم كه در نوع خودش جالب بود -مليكا: ماماني وقتي ما هي زندگي كنيم زندگي كنيم بعدش چي ميشه _من: عزيزم همه آدمها بعدش ميرن پيش خدا يه دنياي ديگه هست كه خيلي از اينجا قشنگتره هممون يه روز ميريم به اون دنياي قشنگ -مليكا: آخه من دوست ندارم _من: دختركم ايشالا هزارسال زنده باشي اما هممون يه روزي ميريم پيش فرشته ها _مليكا: پس شما بريد من ميرم با عمه مريم زندگي ميكنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
29 آذر 1390

بدون عنوان

  به نام خداي هستي بخش هفته اي كه گذشت برامون هفته سختي بود سه شنبه بعدازظهر كه مليكا رو از مهد آورديم چشمهاش پف كرده بود و همش سرفه ميكرد وقتي رسيديم خونه زد زير گريه  انقده حالش بد بود كه همون موقع برديمش دكتر و آقاي دكتر گفتن كه سرماخوردگي ويروسيه دختركم انقده حالش بد بود كه وسط گريه خوابش ميبرد اين شد كه چهارشنبه مرخصي گرفتم تا پيشش بمونم و مراقبش باشم اما از عصر چهارشنبه خودم حالم بد شد و بابايي شد پرستار ما اما حال بابايي هم از جمعه صبح خراب شد و شديم سه تا مريض بدون پرستار خلاصه چشمتون روز بد نبينه كه امروز هم كه دوشنبه هست هنوز هممون سرفه ميكنيم و كاملا خوب نشديم اميدوارم همه ني ني ها و مامان باباهاشون هميش...
28 آذر 1390

بدون عنوان

به نام خداي هستي بخش انقدر اين روزها سرعت اينرنتمون پايين اومده كه اصلا نمي تونم مطلب جديدي براي دخترم بذارم اما امروز سعي كردم هرجور شده وارد بشم و مطلبي هرچند كوتاه بنويسم هرچند كه مطمئن نيستم بتونم ارسالش كنم عزيزم روزهاي تاسوعا و عاشورا رو به روال چند سال اخير رفتيم رشت و مثل هميشه پيش پدرجون و مادرجون حسابي بهت خوش گذشت مخصوصا كه دايي ها و عمه و خاله هم دور و برت بودند و كلي خوش گذروندي اما مشكل اصلي ما وقتي شروع شد كه برگشتيم تهران و تازه تنهايي دامنت رو گرفت الان دو روزه كه همش بهونه ميگيري و ميخواي بري مهموني ديشب انقدر بهونه گرفتي كه صبح با سردرد از خواب بيدار شدم و الان هم به زور قرص تو اداره پشت كامپيوتر نشستم ميدونم دختر...
20 آذر 1390

بدون عنوان

به نام خداي هستي بخش اين كشته فتاده به هامون حسين توست        اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست اين نخل تر كزآتش جانسوز تشنگي              دود از زمين رسانده به گردون حسين توست فرارسيدن ماه محرم رو به همه شما دوستهاي خوب خودم و مليكا تسليت عرض مي كنم ...
8 آذر 1390
1